محمدطاها قدرخواهمحمدطاها قدرخواه، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
فاطمه قدرخواهفاطمه قدرخواه، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
محمدعلی قدرخواهمحمدعلی قدرخواه، تا این لحظه: 7 سال و 29 روز سن داره

سه تایی ها

*محمدطاهامتولد۲۵ مرداد۸۹ **فاطمه متولد۱۴شهریور۹۲** محمدعلی متولد۱۰فروردین۹۷*

اولین پیش دبستانی فاطمه از۳سالگی

من تصمیم داشتم فاطمه رو برای اینکه اذیت نشه حتی پیش ۱ هم نفرستم.اما خودش عاشق مدرسه رفتن بود. روز اولی که محمدطاها میرفت کلاس اول فاطمه رو هم با خودم بردم.وقتی می خواستم از مدرسه بیام خونه،فاطمه هم می خواست پیش محمدطاها بمونه.فقط چون گفتم اینجا مدرسه پسرونه اس راضی شد بیادبیرون. توی راه که داشتیم میومدیم خونه ،یه مهد سر کوچه مون بود اونهام روز اولشون بود وبچه ها سر صف بودند وجشن روز اولشون بود و بادکنک و شکلات و ... .فاطمه ی ۳ ساله هم خودش به زور رفت توی یکی از صف ها ایستاد و به زور رفت توی مهد. به مدیر گفتم آخه فقط ۳سالشه.گفتند اشکالی نداره ما برای ۳ساله ها آموزش مخصوصرخودشون داریم وبهشون سخت نمیگیریم. نشستم پشت کلاس گفتم حالا بعد یه ساع...
18 بهمن 1397

پاسخهای دندان شکن محمد طاها

۱.به محمد طاها گفتم عکس لباسهات که ریخته این وسط رو برای معلمتون میفرسم. گفت:ابروی بچه خودت رو میبری به من چه ۲.گفتم به خانومتون میگم شب رو تخت خودت نمی خوابی گفت:مگه خودت به من نمیگی حرفهای خونه رو به کسی بیرون خونه نگو . ۳.امتحان ریاضیش رو خیلی خوب داده بود فقط یک سوال کوچیک داشت.گفتم این همون سواله که خیلی باهات کار کردم گفت:پس نتیجه میگیریم که دیگه زیاد نباید تمرین کنم.
14 بهمن 1397

پایان دو دوره آموزشی شنا محمدطاها تابستان۹۷

تابستون ۹۷ محمدطاها رو برای اولین بار کلاس آموزشی شنا نوشتیم و به علت علاقه واستعداد زیادش دوره بعدش رو هم به صورت فشرده دوباره رفت و مربیش هم خیلی ازش راضی بود. ...
14 بهمن 1397

جشن پایان سال پیش دبستانی۱فاطمه

بعد از پایان جشن پایان سال پیش دبستانی۱ رویای رنگی سال ۹۶_۹۷فاطمه اصلا حاضر نبود از معلمشون جدا بشه وچسبیده بود به خاله مولود وبا گریه اصلا از خاله جدا نمی شد تا جایی که خاله مجبور شد بیاد سوار ماشین بشه . ...
14 بهمن 1397

کلاس دوم محمدطاها.سال۹۶-۹۷.دبستان سیمای دانش.

شب امتحان ریاضی کلاس دوم محمدطاها قراربود محمدطاها بشینه تمرین هایی که براش نوشته بودم رو حل کنه برای امتحان ریاضی آخر سال ولی اصلا حالش رو نداشت. گفتم خوبه اول کمی بازی کنه تا بعد بشینه سر درسش با بابا شروع به مسابقه کشتی کردن که کمی به دست محمدطاهافشار اومد.اینقدر آه وناله کرد و گفت دستم شکسته و دیگه نمی تونم باهاش چیزی بنویسم. روغن اوردم به دستش بمالم برای تسکین دردش .ازش پرسیدم کدوم دست درد میکنه نمی دونست کدومشه.اینجا بود که فهمیدیم همه اش نمایشه به خاطر اینکه از زیر حل تمرین در بره.ولی روغن رو زدم و با یه دسمال یکم روش رو بستم .رفتم و اومدم دیدم با همون دستمال توالت تا بالای دستش رو بسته و با یک نوار پارچه ای دستش رو به گردنش بسته ....
14 بهمن 1397

تولد ۸سالگی محمدطاها با دوستای کوچه

یه مهمونی مفصل برای تولد ۸سالگی محمدطاها گرفتیم ولی محمدطاهاخیلی دوست داشت دوستای کوچه رو هم دعوت کنه. فردای روز تولدش دوستای کوچه رو دعوت گرفتیم اومدن . چندتا مسابقه ی پفیلا خوری و ورزشی وفش فشه و.... به همه بچه ها خیلی خوش گذشت .مخصوصا محمدطاها. ...
14 بهمن 1397
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سه تایی ها می باشد